برای ۱۳مین جلسه از سلسله رویدادهای چامه، افتخار این رو داشتم که در خدمت دوستان عزیز در این سلسله سخنرانی ها با موضوع زندگی با مگاترندها باشم.
موضوعی که برای این رویداد انتخاب کرده بودم بر اساس مشاهداتم در طول یک دهه گذشته بود که همه ترندها به اونجایی که اولش براشون پیش بینی می شد نمی رسن. در واقع اینکه اصلا هر فناوری ای ترند بشه نیازمند اینه که یک سری افراد و موسسات اون رو هایپ کنن که باعث می شه سرمایه گذاری ها به سمت اون فناوری جذب بشه و فعالین این حوزه بتونن به کارشون رشد بدن.
ولی خوب همین مساله باعث می شه یک تضاد منافعی به وجود بیاد که فناوری ای که شما دارین روش کار می کنین حتی اگه واقعا به سمت جای خوبی نره هم همچنان پشتش وای می ستید، چون روش سرمایه گذاری کردید!
این مساله باعث می شه که همه ترندها و مسیرهایی که براشون پیش بینی می شه واقعا به ثمر نرسن. این مساله رو در یک لحظه نمی شه فهمید و برای نشون دادنش به عقب برگشتم تا بررسی ای داشته باشم به موضوعاتی که در گذشته ترند شدن و براشون پیش بینی های بزرگی صورت گرفته و بررسی کردم کدوماشون به جواب رسیدن و کدوماشون نه (اسپویلر آلرت: بیشترشون نرسیدن!).
خودم رو فقط به ترندهای تکنولوژی محدود نکردم و در ادامه موضوعات اجتماعی رو هم بررسی کردم تا ببینم وضعیت پیش بینی های اجتماعی و سیاسی در سطح جهانی چطور بوده.
در انتها بررسی کردم که چه عواملی باعث می شه که آخر و عاقبت بعضی ترندها ختم به خیر بشه و بعضیهاشون به زباله دان پیش بینی های غلط تاریخ بپیوندن.
این روزها همه تون در مورد هوش مصنوعی می دونید. ترندی که با چت جی پی تی عمومی شد و در طول یک سال به اندازه ابزارهای مختلف هوش مصنوعی عرضه شد که الان تصوری که وجود داره اینه که این ترند علی بی نهایت ادامه پیدا خواهد کرد و اگه خوشبین باشید دنیا رو به جای خیلی بهتری تبدیل خواهد کرد و اگه بدبین باشید با هوش مصنوعی قوی تر از هوش انسانی دنیا و انسان هاش رو به سلطه خودش در میاره. ولی خوب قبل از اینکه اینهمه تو این باورمون غرق بشیم و برای آینده متفاوت تر برنامه ریزی کنیم، بهتری نیست یه نگاهی داشته باشیم به ترندهای دیگه ای که در زمان زندگیمون تجربه کردیم و وضعیت اونها بعد از چند سال رو بررسی کنیم؟
من سال ۹۶ شتاب دهنده هاردتک رو راه انداختم. اولین شتاب دهنده سخت افزاری ایران. همه استارتاپ هایی که ما داشتیم یک محصول فیزیکی متصل داشتن. ترندی که روش سوار شده بودیم اینترنت اشیا یا iOT بود. قرار بود تا سال ۲۰۲۳ تعداد دستگاه های متصل چند ده برابر بشه، تمامی داده هایی که از منابع مختلف جمع آوری می شن با هم مجتمع بشن و در واقع حجم اونها بیشتر از حجم داده تولیدی در انسان ها در فضای اینترنت باشه. ۲۰۲۳ داره تموم می شه و همه ماهایی که سوار ترند اینترنت اشیا شده بودیم دنبال این هستیم که این جهان جدیدی که توسط چیزهای متصل تشکیل می شه کجاست و کی قراره این تغییر محسوس در زندگیمون ایجاد بشه؟
حالا خوبی iOT اینه که با وجود اینکه رشدش متوقف شده، ولی همچنان در همون سطح کاربردی داره جلو می ره. بلاکچین که همون تکنولوژی پایه کریپتوها هست همون دور و بر اوج گرفت هزاران کاربرد خیالی و واقعی براش تصور شد. یک سال بعدش مشخص شده بود که مشکلات عملیاتی پیاده سازی کاربردهایی که برای بلاکچین متصور بودند خیلی بزرگ هستن و عملا ترند خیلی سریع رو به افول گذاشت. تا اینکه چند سال بعدش قیمت کریپتوها کشید بالا، ICO ها معرفی شدن و چیزی به عنوان NFT به وجود اومد. ولی این ترندها با همون سرعتی که رشد کرده بودن کله پا شدن و این وسط فقط کلی پول از این دست به اون دست جابجا شد.
اگه کمی برگردیم عقب تر و حدود ۱۱ سال پیش، پرینت سه بعدی و تولید افزایشی فناوری ای بود که قرار بود دنیا رو تسخیر کنه و آنچه که ما به عنوان فرایند تولید محصول می بینیم رو متحول کنه. قرار بود همه چیز سفارشی بشه و از پرینت رزین به پرینت هر آنچه که می شه تصور کرد برسیم. قیمت محصولات تولیدی هم قابل مقایسه با تولید انبوه باشه. بخشی از این پیشرفت ها محقق شد، ولی تعداد زیادی از مشکلاتی که وجود داشتن به نظر غیر قابل برطرف کردن میان و این ترند هم به یک حالت فلت رسیده.
اگه بازم کمی بریم عقب تر به پردازش ابری می رسیم. قرار بود همه نرم افزارها آنلاین بشن و همه داده های آدم ها تو فضای ابری ذخیره بشه و از هر جایی و در هر زمانی در دسترس باشه. این ترند استثنائا محقق شد و تقریبا همه چیزهایی که برای پیش بینی می شد پیاده شد. شرکت هایی که اون موقع سوار ترند شدن برد کردن و اونهایی که نادیده گرفتنش یا سهم بازارشون رو از دست دادن یا در ادامه مجبور شدن با ضرر های بزرگ محصولاتشون رو ببرن روی ابر. ولی برنده واقعی این ترندی که حتی محقق شد کی بود؟ آمازون و سرورهای ابری AWS! یعنی حتی وقتی که یک ترندی پابرجا می مونه و به اون جایگاهی که متصور می شدیم برسه هم ممکنه برنده و بازنده ش اونهایی که اون موقع پیش بینی می کردیم نباشن. در واقع وقتی یک ترند به اونجایی که باید می رسه به یک ضرورت تبدیل می شه و نه یک مزیت. شرکت های نرم افزاری ای که محصولشون رو روی کلاود بالا میارن جلوتر از بقیه نیستن. چون همه دارن روی کلاود خدمات ارائه می دن!
از این جور ترندهای فناوری هزاران مثال می شه آورد که الان بیشتر از این نمی خوام سرتون رو درد بیارم. از گوشی های هوشمند و شبکه های اجتماعی به عنوان ترندهای موفق گرفته تا روبات ها و کلان داده ها و واقعیت مجازی و … به عنوان ترندهایی که متوقف شدن. اگه جمع فنی تر بود و مخاطبش به دنبال توسعه محصول و سوار شدن روی یک ترند فنانوری جا داشت که تو این قسمت از صحبت هام به نمودار گارتنر اشاره کنم و تفاوت استیج های مختلفی که می شه یک فناوری رو داخلش دسته بندی کرد رو بگم. ولی احساس می کنم این جمع چامه ای که در خدمتتون هستم جامع تر از کامیونیتی نسبتا کوچیک استارتاپی ایران هست و با اجازه تون بحث رو می برم سر مسائل اجتماعی.
حالا شاید سوال براتون باشه که منی که اینهمه ضد ترندها و دنباله روی کورکورانه ازشون دارم صحبت می کنم آیا معتقدم باید کلا بر خلاف ترندها حرکت کنیم؟ قطعا نه. تو همین چند تا مثالی که زدم هم ترندی که به نتیجه رسیده بود هم دیده شده بود. بعد در بیشتر مواقع شما در هر جهتی هم حرکت کنید به یک ترندی پایبند موندید. حالا ممکن این ترند هایپ شده ترین ترند اون روزها نباشه. به ثمر نرسیدن ترند دو حالت داره. یا از نظر اندازه به اون چیزی که براش پیش بینی می شد نمی رسه و یا اینکه تو اون بازه زمانی ای که اولش در نظر گرفته شده بود نمی رسه. سرعت پایین ترند به معنی از دست رفتن تکانه ش نیست و بعضی از ترندها به صورت آهسته و پیوسته به یک سمت خوب حرکت می کنن.
ترند یا دسته ترندی که به این صورت من بهش اعتقاد دارم و کسب و کار فعلیم رو هم بر پایه اون بنا کردم ترند کو-کریشن هست. ترندی که مبانی اولیه ش به حتی دوران قبل از اینترنت بر می گرده و در دو دهه اخیر به واسطه کمک هایی که توسعه ارتباطات بهش کرده با ترندهای اوپن اینوویشن و کراود سورسینگ دست به دست هم داده تا فضایی رو فراهم کنه که اشخاص به صورت انفرادی تعیین کننده مسیر توسعه ایده ها نباشن و گروه ها و کامیونیتی ها دست به دست هم بدن تا خروجی ایده ها و تلاش هاشون بزرگتر از جمع کانتریبیوشن تک تکشون باشه. من معتقدم آینده نوآوری و کسب و کار و خیلی چیزهای دیگه به این صورت شکل خواهد گرفت و برای همین در مجموعه پیشران تلاش می کنم ابزارهای برای پیاده سازی این متدهای کاری به جامعه ارائه بدم.
همه هم سن و سالهای من این شعار «فرزند کمتر زندگی بهتر» رو یادمون میاد. پاسخی در جواب یک نگرانی بزرگ که از یک ترند قدیمی تر نشات می گیره. ریشه های این ترند بر می گرده به نیمه دوم قرن بیستم. جایی که پیش بینی می شد منابع کره زمین پاسخگوی سرعت رشد جمعیت جهانی نخواهد بود و در آینده نه چندان دور با بحران قحطی غذا روبرو خواهیم بود. آدم هایی که اون موقع این پیش بینی ها رو انجام می دادن کم عقل نبودن. اونها داشتن روند رشد جمعیت جهانی رو با روند استخراج منابع طبیعی و تولید غذا مقایسه می کردن و می دیدن که دو دو تاش چهار تا نمی شه. ولی عقلشون اونهمه هم بالا نبود که تاثیر فیدبک تو یک سیستم حلقه بسته رو وارد معامله کنن و بدونن که جامعه بشری در مقابله با همچین تهدیدی به راهکارهایی می رسه که تولید رو چند برابر می کنه. خوشبختانه مقام معظم رهبری این درایت رو داشت که ببینه استراتژی ای که برای یک روند غیر معتبر چیده شده دیگه کاربردی برای ما نداره و الان در جهت عکس «فرزند کمتر زندگی بهتر» حرکت می کنیم.
غذا تنها چیزی نبود که قرار بود نایاب باشه. یک زمانی تصور می شد بحران انرژی به جایی می رسه که عملا کشورهای نفتی ابزاری برای سلطه جهانی داشته باشن. ولی از استخراج نفت شل گرفته تا انرژی خورشیدی و بادی، بار دیگه بشر در برابر یک تهدید بالقوه عکس العملی نشون داد که پیش بینی ها رو خنثی بکنه.
دوران کرونا به قدری سوررئال بود که الان بیشتر حس خیال رو داره تا واقعیت. خود من بعضی وقتا که یادش میفتم اینطوریم که واقعا اتفاق افتاد؟ درسته کرونا عملا اولین پاندمی جهانی ای بود که دنیای مدرن تجربه ش کرد، ولی ترس از همچین بیماری فراگیری همیشه بشر رو ترسونده. از بازگشت طاعون گرفته تا ایدز و سارس، هر باری که امکان نشر یک بیماری به تمام جهان وجود داشته نگرانی از اینکه این یکی دیگه قراره ما رو از پا در بیاره وجود داشته.
حالا خودم رو محدود کردم به پیش بینی های جدی ای که سیاسیون بر اساس اونها تصمیم گرفتن محدود کردم. اگه بخوام وارد تصورات کتاب ها و فیلم های علمی و تخیلی قدیمی از آنچه که برای الان متصور بودن بشم که دیگه واویلا. از تاسیس کلونی های بشری در ماه و سیارات دیگه و ارتباط با آدم فضایی ها گرفته تا ماشین های پرنده و غذاهای فشرده به عنوان پیش بینی های مثبت و غیر قابل سکونت شدن زمین به عنوان پیش بینی منفی، به هیچ کدوم از این ها نزدیک تر از اون موقع نیستیم. شاید باورتون نشه، ولی واقعا یه زمانی این پیش بینی وجود داشت که بشر از شامپانزه ها به جای برده استفاده خواهد کرد!
در واقع عقل هیچ کدوم از نوابغ اون موقع به پیش بینی اینترنت و تاثیر اون در زندگی روزمره ماها نرسیده بود. حتی در این حد بهتون بگم که آقای رابرت متکف که از بنیانگذارهای شبکه اینترنت هست هم سال ۹۴ پیش بینی کرده بود که تا دو سال دیگه این شبکه زیر بار رشدش متلاشی می شه و گفته بود اگه اینطوری نشد حرفام رو می خورم. مرد حرفش هم بود و کاغذ مقاله ای که توش این پیش بینی رو کرده بود رو انداخت تو هم زن و تو سن یه کنفرانس اینطوری نوش جون کرد!
همه این پیش بینی ها این همه دور از واقعیت نبودن. همه مون شاید اسم نوستراداموس رو شنیده باشیم. ایشون آقای ریموند کورزوایل هستن که یه مدت به عنوان مدیر یکی از بخش های گوگل هم بوده. این نوستراداموس زمانه ما در طول عمر ۷۵ ساله ش پیش بینی های زیادی از آینده فناوری انجام داده که ۸۶٪ اونها درست از آب در اومدن. البته ایشونم پیش بینی های خیلی دور از واقعیت داشتن. مثلا ۲۰۰۴ گفته بود که در آینده نه چندان دور دیگه غذا خوردن حذف می شه و بدن هر کسی پر می شه با میلیون ها نانوبات که نیازمندی های بدن رو دقیقا اندازه بگیرن و از مواد مغذی تزریق کنن. ولی چی می شه که پیش بینی های ایشون شکل دهنده ترندها نمی شن و بقیه پیش بینی های مزخرف وارد فضای رسانه ای می شن؟
این بر می گرده به ساختار ذهن بشر به صورت فردی و جمعی. در واقع دو تا محرک هستن که باعث می شن توجه ما به سمت یک سری ترندها و پیش بینی ها جلب بشه و یک سری شون در قالب یک سری مقاله تو آرشیوها بمونن. ترس و امید دو محرک اساسی هستن که هر چقدر هم بزرگتر باشن تاثیرگذاری بیشتری روی ذهن ما می ذارن. در واقع اگه کسی پیش بینی کنه که برونگرایی این روند فعلی منجر به تهدید جدی برای زندگی بشری می شه و دو دو تا چهارتاش با داده هایی که اون لحظه در دسترس هستن بخونه همه تا ته خط رو می خونن و شروع می کنن به مرثیه خوندن. از اون طرف هم کافیه بشر سال ۱۹۶۹ آدم بذاره رو ماه و بقیه هم شروع بکنن این خط رو تا ته ادامه بدن که امسال رو ماه رفتیم، چند سال بعد می ریم مریخ و تا ۲۰ سال بعدش حتما دیگه از منظومه شمسی خارج می شیم! ولی الان ۵۱ ساله که کسی پاش رو رو ماه هم نذاشته.
ولی خوب برگردیم به ماهیت این ترندها و پیش بینی ها و ببینیم چرا اینها اینهمه خارج از واقعیت می شن. اولین چیز بر می گرده به پیچیدگی سیستم های بزرگ. برای هر پیش بینی ای یک مدل سازی ای از سیستمی که اون ترند روش تاثیر داره صورت می گیره. مدل سازی همواره با ساده سازی متغیرها و ورودی و خروجی های بلک باکس همراهه. ولی سیستم هایی که نودهای زیادی دارن، مثل جامعه بشری خیلی پیچیده تر از اونه که با این ساده سازی ها به درستی مدل بشه. در واقع حجم داده ای که باید تحلیل بشه و تعداد متغیرهایی که باید وارد معاملات بشن خیلی بیشتر از عقل ناقص بشره. حالا اینکه هوش مصنوعی و کامپیوترهای کوانتومی می تونن بهتر از ماها مدل سازی کنن یا نه الله اعلم.
عامل بعدی زمان هست. در طول زمان اتفاقاتی میفته که اون خط کشی هایی که انجام می شد تا به اون مقصد نهایی برون گرایی رسیده بشه رو منحرف می کنه. از پیشرفت های فناوری و اکتشافات جدید گرفته تا تغییر رویکردها و رویه ها، ورودی های سیستم ها تحت تاثیر خروجی های قبلی قرار می گیره و در واقع فیدبکی که وارد سیستم می شه مسیر آینده رو عوض می کنه.
ولی خوب عامل آخر که مهم ترین عامل هم هست خود انسان ها هستن. انسان ها چه در بعد انفرادی و چه به صورت جمعی پیچیده تر از این هستن که بشه تحلیل جهان شمولی از انگیزه ها و نگرانی های آینده شون داشت. بشر هیچ وقت در مقابل یک تهدیدی که جدی بگیردش کنار وای نمیسته و عکس العمل نشون می ده. شاید این عینک های گوگل رو یادتون باشه که قرار بود نسل بعدی گوشی های ماها باشن. طراحان این محصول ها فقط کارآیی اونها رو برای کسی که به چشمش زده بود رو در نظر می گرفتن، غافل از اینکه چیزی که اونو زمین زد بقیه آدمایی بودن که تو خیابون راه می رفتن و دوست نداشتن یکی ممکن باشه بدون اینکه بدونن ازشون فیلم بگیره.
نگرانی و حساسیت تنها عامل انسانی دخیل نیست، انگیزه های مالی بحث دیگه ای هست که باعث می شه مسیر ترندها زیر و رو بشه. چیزی که تقریبا در مورد همه ترندها وجود داره اینه که یا می شه ازشون پول در آورد یا اینکه منافع مالی یه عده دیگه رو به خطر میندازه. در نتیجه تقابل این دو دسته باعث می شه نوابغ فعلی جامعه بشری وقتشون رو صرف درست کردن فیلترهای اسنپ چت بکنن تا اینکه با تحقیقات بنیادی مسیر پیشرفت پایدار علم رو فراهم کنن.
دیگه بیشتر از این سرتون رو درد نمیارم. درسته تو این صحبت سعی کردم بیشتر در مورد ضدترندها صحبت کنم بگم که گول هر ترندی که از رسانه ها می شنویم رو نخوریم، ولی بحث مگاترندها فراتر از این پیش بینی های ضد و نقیض هست. چیزهایی مثل شهرنشینی و گلوبالیزیشن و تغییرات اقلیمی بزرگتر از این هستن که با این تحلیل هایی که روی ترندها و پیش بینی ها انجام دادم بشه باهاشون برخورد کرد. خلاصه اینکه جوگیر نباشیم و فکر نکنیم همه ترندها اون خط راستی که تا ابد براشون پیش بینی می شه رو طی می کنن.