مشاوره مدیریت شاید مفهوم خیلی پیچیده ای نباشد، ولی وقتی از حالت مشاور شخصی فاصله می گیریم و به حالت سازمانی آن می رسیم ساختار اجرایی پیاده سازی آن با تصورات عمومی حتی بیشتر افراد فعال در این صنعت فاصله زیادی دارد.
افراد و مجموعه های زیادی در ایران به عنوان مشاور مدیریت یا مشاور کسب و کار فعالیت می کنند و حتی در بعضی موارد مرز بین فعالین این صنعت و سخنرانان انگیزشی که با کلید واژه «موفقیت» خود را عرضه می کنند وجود ندارد. ولی آیا این صنعت در سطح جهانی هم به این شکل پیاده می شود؟
از قبل اطلاعاتی در مورد مکنزی و دئولیت به واسطه صحبت هایی که با از خارج برگشته هایی با سابقه کار در این مجموعه ها داشتم، ولی هیچ وقت به صورت جزئی وارد عملیات درونی این مجموعه ها نشده بودم.
با هدف ارائه هر چه حرفه ای تر خدمات مشاوره مدیریت خودم تصمیم گرفتم که بررسی جدی تری از ساز و کار مجموعه های مشاوره مدیریت برتر داشته باشم که در قالب یک ارائه درون تیمی عرضه شد ولی اشتراک گذاری قسمت هایی از آن با شما همراهان گرامی را خارج از لطف ندیدم.
از توضیحات مکنزی:
«ما به مشتریان خود در هر سطحی از سازمان خدمت رسانی می کنیم، به هر نحوی که بتوانیم بیشترین تاثرگذاری را داشته باشیم. به عنوان یک مشاور معتمد به مدیران سطح بالا، یا راهنمای دست به کار در کنار کارکنان صف. برای هر پروژه ما تیمی از کارشناسان با بالاترین همخوانی تخصص و تجربه برای آن پروژه را گرد هم می آوریم.»
شاید سوال به نظر مسخره ای برسد، ولی چرا باید شرکت های بزرگ که توانایی جذب کارمندان شرکت های مشاوره مدیریت به عنوان کارمند خود را دارند این خدمات را در قالب قرارداد مشاوره با یک مجموعه خارجی پیش ببرند؟
اولین موردی که نیاز به مشاور بیرونی را توجیه می کند دسترسی به تخصص در مدت زمان محدود است. یعنی برای کاری که سازمان مشتری به صورت پیوسته به آن نیاز ندارد، ولی در برهه فعلی نیاز به تخصص آن را دارد و فرصت یا تمایلی برای پیاده سازی زیرساخت درون سازمانی وجود ندارد. برای مثال وقتی شرکت مشتری در حال جذب کامل یک شرکت دیگر است (Acquisition) برای ارزش گذاری، رسیدن به توافق و انتقال مدیریت از خدمات شرکت مشاوره مدیریت استفاده می کند و بعد از اتمام این انتقال نیازی به این خدمات ندارد.
مورد نیاز دوم در زمان هایی است که هیات مدیره یک سازمان بزرگ بر روی یک دوراهی نمی تواند اجماع کند و با توسل به نظر بیرونی تصمیم گیری درونی را تسهیل می کنند.
دلیل سوم نیاز به نظر بیرونی درگیری نیروهای فکری درونی مجموعه در امور روزمره کسب و کار است. جایی که تحقیق در مورد یک پروژه نیازمند تمرکز است و مدیران داخلی نمی توانند وظایف پیوسته خود را کنار گذاشته و بر روی حل این مساله تمرکز کنند.
در این ارائه در مورد شرکت های مشاوره مدیریت صحبت می کنیم و نه افرادی که به صورت انفرادی به عنوان مشاور فعالیت می کنند. همه این شرکت ها از مسیر دور هم جمع شدن چند مشاور انفرادی و تشکیل یک گروه شروع نکرده اند و در واقع قسمت زیادی از آنها شرکت های تخصصی یک حوزه (مخصوصا حسابرسی) بوده اند که با گسترش خدمات خود به مشاوره کم کم آن را به مدل اصلی کسب و کار خود تبدیل کرده اند.
علی الحساب انواع مختلف این شرکت ها را می توان در این دسته ها قرار داد:
البته که این مرزها با توسعه شرکت ها و بزرگتر شدن آنها در حال از بین رفتن هستند. مشاورین استراتژی از درآمدهای پایدار خدمات پیاده سازی خوششان می آید و مشاورین پیاده سازی از درآمدهای هنگفت مشاورین استراتژی!
حوزه های تخصصی جدید هم همواره در حال ایجاد شدن هستند. مشتریان برای مباحث جدیدی مثل هوش مصنوعی، بلاکچین، اقتصاد اشتراکی و … دنبال مشاوره خواهند بود و مشاورین باید قبل از آنها در این حوزه ها به متخصص تبدیل شوند!
یک پروژه مشاوره استراتژیک با مکنزی بیشتر از یک میلیون دلار خرج دارد و چیزی که مشتریان می خرند فقط پیشنهاد است.
ولی مکنزی صد سال است که پیشنهادات گران می فروشد و اگر پیشنهاداتش خوب نبودند تا الان زنده نمی ماند.
مشاورین مدیریت استراتژیک مثل مکنزی خود را به عنوان باهوش ترین انسان های قابل اتکا تبلیغ کرده اند و رضایت مشتریانشان منجر به ادامه حیات آنها شده است.
محصول اصلی مشاورین مدیریت دانش است. دانشی که مشتریان به آن دسترسی ندارند. پایگاه های دانش و شبکه متخصصین به بزرگترین مزیت رقابتی مشاورین بزرگ تبدیل شده است.
با وجود اینکه مشاورین اسرار مشتریان را حفظ می کنند، بهترین راه برای اطلاع از اینکه بقیه رقبا چه کاری انجام می دهند این است که با کسی صحبت کنی که به او مشاوره داده است!
این پیشنهاد عموما از طریق یک سری ارائه ها به مشتریان تحویل داده می شود. یک سری تحلیل های داده محور در راستای مشکل شناسایی شده و یک سری ارائه ها به مشتری که شامل ارائه شروع کار، گزارش پیشرفت هفتگی، گزارش وسط پروژه و ارائه نهایی (معمولا ارائه شده به هیات مدیره) می باشد.
مشتری در تمامی مراحل پیشرفت کار در جریان کارهایی که انجام می شود قرار می گیرد و معمولا سورپرایزی در ارائه نهایی وجود ندارد. برای سالیان متوالی دفترچه گزارشی که مکنزی در انتهای پروژه در اختیار مشتری قرار می داد تنها خروجی پروژه هایش بود.
معمولا تیم تشکیل شده توسط شرکت مشاوره در محل مشتری مستقر می شود. ولی این استقرار به نقش اعضای تیم هم بستگی دارد. چهار روز اول هفته تیم در دفتر مشتری مستقر می شود و روز آخر کاری هفته به دفتر شرکت مشاوره بر می گردند تا با اعضای شرکت هم دما شوند. این استقرار خارج از دفتر باعث می شود هزینه های سفر و اقامت یکی از بزرگترین هزینه های جاری شرکت های مشاوره شود و دوری از خانواده یکی از بزرگترین دغدغه های مشاورین.
ساختار حقوقی شرکت های مشاوره مدیریت معمولا پارتنرشیپ است. به این معنی که افراد پس از طری مراحل ترقی به پارتنر تبدیل می شوند. پارتنرها نقش بسیار والایی دارند و در واقع اصلی ترین انتظاری که از آنها می رود آوردن پروژه است. پروژه هایی که می آورند در سطح بالا توسط آنها مدیریت می شود ولی درگیری کمی در امور روزمره انجام کار دارند.
وظایف روزمره توسط مدیر پروژه (Engagement Manager) انجام می شود. افرادی که در این پست مشغول هستند یک پله قبل از تبدیل شدن به پارتنر قرار دارند و تقریبا تمام پارتنرهای فعلی از این مرحله رد شده اند. در ساختار پارتنرشیپ به این افراد پرینسیپال (Principal) گفته می شود.
در هر پروژه ای زیر دست مدیر، دو نفر کارشناس فعالیت می کنند که در واقع تقسیم کاری که مدیر پروژه انجام داده است را جلو می برند. افرادی که در این سطح فعالیت می کنند اسوشیت (Associate) نامیده می شوند که با وجود اینکه هنوز فاصله زیادی با پارتنر شدن دارند، برای ورود به مسیر پارتنرشیپ دستچین شده اند. عموما وقتی یک نیروی با تجربه به مجموعه اضافه می شود از این مرحله به سازمان اضافه می شود.
نیروهای کم تجربه از یک سطح پایین تر و به عنوان آنالیزور (Analyst) وارد مجموعه می شوند. در هر پروژه مشاوره مدیریت معمولا دو نفر آنالیزور به اسوشیت ها کمک می کنند. عمده کار آنها تحقیق، جمع آوری داده و پیاده سازی آزمایش ها و تحلیل های طراحی شده توسط اسوشیت ها است.
علاوه بر این تیم معمولا پنج نفره که در محل پروژه مستقر می شوند، دو نفر از نیروهای دفتر مرکزی هم در اختیار پروژه هستند تا نیازمندی ها را تامین کنند و ارتباطات با دفتر را برقرار کنند.
شرکت مشاوره مدیریت هم مثل هر کسب و کار دیگری قصد دارد حاشیه سود خود را بالاتر برد. قیمت ها همین الان هم بالا هستند. پس دو راهکار برای افزایش سوددهی استفاده می شود:
در پیشنهاد اولیه اسکوپ کلی کارهایی که قرار است انجام شود و تیم مجری به همراه هزینه اعلام شده (معمولا فیکس) معرفی می شود.
مصاحبه پیدا کردن مشکل به قدری مهم است که بیشترین آموزش ها به کارکنان در زمینه بهبود تکنیک های مصاحبه داده می شود. مشاورین کلی کتاب در این مورد نوشته اند.
روش علمی مدیریت و داده محور بودن آنالیزها به معنی پیشنهاد فرضیه هایی است که قابل اثبات شدن یا رد شدن باشند.
آنالیز اصلی بر روی فرضیه های مختلف با استفاده از داده های پایگاه دانش و منابع بیرونی انجام می شود. ولی قضاوت مشاور نیز سندیت دارد و همه چیز داده محور نیست.
در نهایت خروجی تحلیل ها به پیشنهادات و توصیه هایی تبدیل می شود که در قالب ارائه به مشتری تحویل داده می شوند.
در سالهای اولیه به وجود آمدن مشاوره مدیریت ماهیت وجودی این کسب و کار زیر سوال بود. همچنان هم بیشتر مشاورین خود را یک متخصص نمی دانند. ویژن مکنزی این بود که شرکت های حقوقی را کپی کند. همان طور که شرکت های بزرگ بدون مشاوره با وکلای حقوقی هیچ قدم بزرگی را بر نمی دارند، بدون استفاده از خدمات مشاورین مدیریت نیز هیچ کاری نکنند. ساختار شراکتی ای که بیشتر کسب و کارهای تخصصی در آمریکا از آن استفاده می کنند به افراد اجازه می دهد کنار هم کار کنند و همه شرکااز منافع بزرگتر بهره مند شوند تا انگیزه فعالیت انفرادی کاهش پیدا کند.
مکنزی بزرگترین برند این حوزه است و با بررسی نقش انسان ها در شکل گیری و رشد آن متوجه می شویم که چقد فرد-محور است. با وجود اینکه اسم بنیانگذار آن، جیمز مکنزی روی شرکت مانده است، پایه گذار فکری مکنزی جانشین او، ماروین باور بود. کسی که خط مشی های عملکردی را طراحی کرد و این مجموعه را مشهور کرد. بیشتر توهماتی که در مورد مشاوره مدیریت وجود دارد به فرهنگ باور بر می گردد، ذهنیتی که وارد دنیای سرگرمی هم شد و شخصیت هایی بر پایه این فرهنگ در کتابها، فیلم ها و سریال های تلویزیونی به وجود آمدند که شکل دهنده این توهم حاضر هستند.
مکنزی با سرعت خیلی خوبی رشد کرد و بعد از چند دهه کشورهای دیگر نیز به مشتریان بزرگی برای مجموعه تبدیل شدند. به جای اعزام کارشناس به این کشورها، مکنزی تصمیم به افتتاح دفاتر در کشورهای توسعه یافته گرفت. در سالهای اولیه فردی از دفتر نیویورک برای راه اندازی و مدیریت دفتر جدید در یک کشور جدید می رفت. ولی در ادامه به این نتیجه رسیدند که مدیریت بومی می تواند اثربخش تر باشد و دفاتر خارجی هم سطح دفاتر مختلف آمریکا در نظر گرفته می شدند. دو چهره تاثیر بسزایی در گسترش برند مکنزی در خارج از آمریکا داشتند. هربرت هنزلر در آلمان و کنچی اومه در ژاپن که هر یک توانایی منحصر به فردی در برخط کردن صنایع رو به پیشرفت این کشور به عنوان مشتریان وفادار مکنزی داشتند.
تفاوت توهم (دوره باور) با واقعیت (دوره فعلی) در زمان مدیریت فرد گلاک از اواخر دهه ۸۰ تا اواسط دهه ۹۰ اتفاق افتاد. جایی که از وسعت به عمق حرکت کردند و به جای استخدام همه مشاورین از فارغ التحصیلان MBA، متخصصین حوزه های دیگر را نیز به تیم های مشاوره اضافه کردند. توجه به انباشت دانش و تبدیل شدن به مرجع گزارشات صنایع نیز از این دوره کلید خورد.
مکنزی همواره دنبال مستعدترین ها بوده است. استخدام باهوش ترین نیروهای تازه فارغ التحصیل شده و آموزش آنها برای کار بهتر از استخدام نیروهای باتجربه جواب داده. همواره مشاورین مکنزی با حس خودبرتربینی به مشتریان صحبت می کردند.
مکنزی نقش گسترده ای در شکل گیری HBS و دوره MBA داشته است. نفوذ باور در این دانشکده به قدری بالا بود که وقتی این دانشکده می خواست روش آموزش خود را از بررسی کیس به مطالعه موردی تغییر دهد به خاطر مخالفتش اجرا نشد! مک هاروارد یکی از القاب مکنزی است.
حضور بازیگران بزرگ حوزه مشاوره مدیریت در کشورهای همسایه ایران نظیر آذربایجان و پاکستان نشاند دهنده این است که اگر این مجموعه های عمدتا آمریکایی اجازه فعالیت در ایران را داشتند حتما در ایران دفتر داشتند. در واقع نیاز به خدمات این مجموعه ها در ایران قطعا وجود دارد. با این وجود مشاوره مدیریت در ایران هیچ وقت به صنعت تبدیل نشده است و تعداد مشاورینی که با برند شخصی فعالیت می کنند بسیار بیشتر از مجموعه های سازمانی متمرکز است. اینکه ضعف فعالین این صنعت یا عدم انتقال تجربیات مجموعه های حرفه ای به ایران مانع ایجاد و رشد این صنعت شده یا موارد دیگری جای سوال دارد.