خلاصه کتاب وسعت یا عمق نوشته دیوید اپستین

دیوید اپستین (David Epstein)، نویسنده و روزنامه نگار مستقل علمی و تحقیقاتی آمریکایی در زمینه موفقیت، جامعه‌شناسی، ورزش و توسعه مهارت‌های فردی است. اپستین در سال ۱۹۸۰ در شهر نیویورک به دنیا آمد. او که اکنون بیشتر به عنوان یک نویسنده و روزنامه‌نگار مستقل فعالیت می‌کند. عمده شهرت خود را مدیون نوشتن کتاب‌هایی مثل کتاب وسعت یا عمق است که هفته‌ها صدرنشین لیست پرفروش‌ترین کتاب‌ها بوده‌اند.

اپستین، پیشینه تحصیلی متنوعی دارد. او پس از پایان تحصیلاتش برای اخذ مدرک کارشناسی هنر در زمینه علوم محیط زیست و فلسفه، راهی دانشگاه کلمبیا شد. توان او در تحصیل هم‌زمان این دو رشته باعث برقراری ارتباط ساده بین ذهن و محیط شد. که به موجب آن سخت‌ترین مفاهیم را با روش‌های خودساخته‌اش ساده سازدی کند.  

در ادامه، عطش او به دانش سبب‌شد مدرک کارشناسی‌ارشد خود را این مرتبه در رشته علوم محیطی و روزنامه‌نگاری دریافت‌کند. وی با تلاش فراوان وارد دانشگاه ویسکانسین مدیسون شد و با نمره بالایی از این دانشگاه، مدرک کارشناسی ارشدش را دریافت کرد. او به دلیل علاقه‌های مختلفش، حتی در زمینه نجوم و زمین‌شناسی نیز مطالعاتی انجام داده‌است.

موثرترین راه برای موفقیت در هر حوزه ای چیست؟

بسیاری از کارشناسان استدلال می‌کنند که هرکسی که می‌خواهد مهارتی را توسعه دهد. ساز بزند یا رشته خود را رهبری کند، باید زود شروع کند. به شدت تمرکز کند و تا حد امکان ساعت‌ها تمرین عمدی داشته باشد. اگر دست به کار شوید یا به تعویق بیفتید، هرگز به افرادی که شروع کردند نخواهید رسید. اما نگاهی دقیق‌تر به تحقیقات بر روی برترین بازیگران جهان، از ورزشکاران حرفه‌ای گرفته تا برندگان جایزه نوبل، نشان می‌دهد که تخصص اولیه استثناست، نه قاعده.

دیوید اپستین در کتاب وسعت یا عمق موفق‌ترین ورزشکاران، هنرمندان، موسیقی‌دانان، مخترعان، پیش‌بینی‌کنندگان و دانشمندان را مورد بررسی قرار داد. او کشف کرد که در بیشتر زمینه‌ها – به‌ویژه آن‌هایی که پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی هستند- عموم‌گرایان، نه متخصصان، برای برتری در ابتدا آماده‌اند. عموم گرایان اغلب مسیر خود را دیر می یابند و به جای تمرکز بر یکی از علائق، بسیاری از علایق را درهم می کشند. آن‌ها همچنین خلاق‌تر، چابک‌تر هستند و می‌توانند ارتباطاتی ایجاد کنند که همتایان تخصصی‌ترشان نمی‌توانند ببینند.

تحریک آمیز، سختگیرانه و جذاب، Range یک مورد قانع کننده برای پرورش فعال ناکارآمدی ایجاد می کند. شکست در آزمون بهترین راه برای یادگیری است. ترک های مکرر با رضایت بخش ترین مشاغل به پایان می رسد. تأثیرگذارترین مخترعان به جای تعمیق دانش خود در یک حوزه واحد، از دامنه ها عبور می کنند. همانطور که متخصصان خود را بیشتر می کنند. در حالی که کامپیوترها بر مهارت هایی که زمانی برای انسان های بسیار متمرکز اختصاص داده شده بود، تسلط پیدا می کنند. افرادی که به طور گسترده فکر می کنند و تجربیات و دیدگاه های متنوع را می پذیرند به طور فزاینده ای پیشرفت خواهند کرد.

اگر شنیده باشید متخصصان می‌گویند:

اگر تمایل دارید فرزندتان به یک نوازنده تبدیل شود باید از سنین خردسالی او را در کلاس آموزش پیانو، ویالن و غیره ثبت نام کنید. در ورزش هم همین‌طور است. اگر می‌خواهید فرزندتان ژیمناستیک یاد بگیرد باید از کودکی او را به کلاس ژیمناستیک بفرستید.

در زندگی بزرگسالان هم همین مسائل وجود دارد. برخی از افراد وقتی یک رزومه از سوابق کاری خود تهیه می‌کنند و به یک شرکت می‌فرستند. مسئولان آن شرکت می‌بینند که رزومه او خیلی متنوع است و خیلی از این شاخه به آن شاخص پریده است و به این نتیجه می‌رسند که احتمالاً در شرکت ما هم پایدار و ماندگار نخواهد بود. بنابراین اگر اصلاً وارد مجموعه ما نشود خیلی بهتر است.

برخی از بزرگان موفقیت مانند گرگ مک کیون که نویسنده کتاب اصل گرایی است. باور دارد که باید شاخ و برگ‌ها و مسائل زائد را از زندگی حذف کرد و به اصل پرداخت تا در آن زمینه به استادی رسید. البته این صحبت‌ها پر بیراه نیست. در جامعه امروز همه چیز دارد گسترش پیدا می‌کند و در این دوران کسانی موفق هستند که تخصص داشته باشند.

کسب تخصص در یک حوزه ایرادی دارد؟

دیوید اپستین در کتاب وسعت یا عمق گستره این پرسش را مطرح می‌کند که آیا متخصص شدن در یک حوزه عیب و ایراد ندارد؟ آیا باعث نمی‌شود که ما از خیلی از مسائل در زندگی خودمان عقب بمانیم؟ کتاب گستره به ما می‌گوید که متخصص شدن در یک زمینه قطعاً مشکلات و موانعی را به همراه دارد.

نویسنده در کتاب وسعت یا عمق بر این باور است که ما در کنار افراد متخصص به افرادی نیاز داریم که در یک گستره یاRange مهارت و توانایی داشته باشند. تا در یک مجموعه از مسائل بتوانند اظهار نظر تخصصی کنند. ایده اصلی کتاب گستره این است که افرادی که در یک مجموعه از مسائل توانایی، دانش و مهارت دارند مزایایی نسبت به متخصصان دارند که در این کتاب به این مزایا پرداخته می‌شود.

مطالبی که در این کتاب بررسی میشوند به طور کلی در این چند حوزه تقسیم میشوند: 

  • آیا تخصص، برتر از توانایی در گستره‌ای از توانمندی‌ها است؟
  • از این شاخه به آن شاخه بریدن زیاد هم عیب نیست.
  • باید با آغوش باز به استقبال آزمون و خطا برویم
  • مدل آزمایش و یادگیری؛ جایگزین مدل برنامه‌ریزی و اجرا
  • یادگیری کند و با فاصله اثر موثرتری به جای خواهد گذاشت
  • اهمیت گستره در حل مسائل گوناگون

آیا تخصص، برتر از توانایی در گستره‌ای از توانمندی‌ها است؟

مقایسه دو قهرمان افسانه‌ای: تایگر وودز و راجر فدرر

یکی از بخش‌های مهم کتاب وسعت یا عمق استفاده از مثال برای اثبات درستی و غلطی صحبت‌ها است. دیوید اپستین (David Epstein) برای مقایسه دو تفکر تخصص و گستره‌گرایی و دستیابی به گستره‌ای از توانمندی‌ها دو قهرمان افسانه‌ای را با هم مقایسه می‌کند. که یکی اهل تخصص و متخصص شدن و دیگری کسی است که تا حدود 20 سالگی همه نوع ورزش توپی را امتحان کرده است. حال برویم و این دو ورزشکار را مقایسه کنیم:

تایگر وودز

تایگر وودز خدای گلف و گلف‌بازی در جهان است. او ورزش گلف را از زمانی آغاز کرد که هنوز بلد نبود درست راه برود. پدر قبل از سه سالگی او را به کلاس گلف فرستاد و تایگر هم خیلی عمیق و عالی در این حوزه کار کرد تا زمانی که مراحل رشد و ترقی را در زمینه گلف پشت سر گذاشت تا در نهایت آوازه او به عنوان قهرمان بی‌رقیب بازی گلف همه جا پیچید.

قهرمانی تایگر وودز اثباتی بود برای این که کسانی که در مسیر متخصص شدن پیش می‌روند، دارند مسیر درست را طی می‌کنند و اگر کسی از این شاخه به آن شاخه پرید دارد عمر خودش را تباه می‌کند.

تایگر وودز به قدری معروف شد که همه از روش تربیت و خانواده او تجلیل کردند. حتی پدرش یک کتاب در مورد شیوه تربیت فرزندان نوشت. حال سراغ راجر فدرر می‌رویم که هرگاه تلویزیون را روشن کنیم و سراغ اخبار ورزشی برویم یک خبر از او وجود دارد که می‌گوید راجر فدرر در فلان مسابقه تنیس قهرمان شد.

راجر فدرر

راجر فدرر کسی است که تا سن 18 سالگی انواع و اقسام ورزش را انجام داد. مدتی فوتبال، مدتی بسکتبال و مدتی هم تنیس بازی کرد. خانواده او علاقه چندانی به اینکه او وارد ورزش تنیس شود نداشتند. او می‌دانست که می‌خواهد ورزشکار شود و حتی این هم را می‌دانست که ورزشی که او انتخاب می‌کند، یک ورزش توپی خواهد بود ولی نمی‌دانست که دقیقاً چه ورزشی را دوست دارد.

حال واقعاً کدام روش درست است؟ آیا تخصص برتر از توانایی در گستره‌ای از توانمندی‌ها است؟ بیشتر افراد موفق از طریق مسیر تخصص به موفقیت رسیده‌اند یا اکثراً مسیری مشابه راجر فدرر را پیموده‌اند؟

این سوالات دیوید اپستین نویسنده کتاب گستره را بر آن داشت که دست به یک سری تحقیقات بزند. نتیجه این تحقیقات نشان داد که 

بیشتر افراد موفق (پزشک، ماما، معمار، مهندس، جراح و غیره) مسیر راجرر فدرر (گستره‌ای از توانمندی‌ها) را طی کرده‌اند.

از این شاخه به آن شاخه پریدن زیاد هم عیب نیست.

نویسنده کتاب گستره در این کتاب می‌نویسد که وقتی در مسیر تحقیقات بودم به افراد زیادی برخوردم که هر کدام از این افراد تخصص خاصی داشتند. برخی دکتر، برخی ورزشکار، برخی مهندس و غیره بودند. جالب بود که اکثر این افراد موفق در زندگی خیلی از این شاخه به آن شاخه پریده‌ بودند. نکته جالب‌تر اینکه بسیاری از این افراد تصور می‌کردند که دیگر هیچ‌کس دیگر چنین کاری نکرده است و تنها آن شخص بوده که از این شاخه به آن شاخه پریده است و به همین خاطر هم اکثر این افراد از گذشته کاری خود احساس شرمساری می‌کردند.

این در حالی است می‌توان نام این دوره را دوره نمونه‌برداری یا Sampling گذاشت؛ به این معنا که برخی از افراد برای اینکه بتوانند رشته مورد علاقه خودشان را پیدا کنند نیاز به آزمون و خطا دارند. ممکن است کسی بگوید من به رشته گرافیک علاقه دارم ولی وقتی وارد این رشته می‌شود و با بازار کار و شرایط حاکم بر این حوزه مواجه می‌شود به این نتیجه می‌رسد که انتخاب او به کل اشتباه بوده و او در واقع هیچ علاقه‌ای به گرافیک ندارد.

باید با آغوش باز به استقبال آزمون و خطا برویم.

یکی از تحقیقات مهمی که در مورد دوره نمونه‌برداری یا آزمون و خطا انجام شد، مقایسه سیستم آموزشی انگلستان و اسکاتلند بود. در انگلستان دانش‌آموز مجبور بود که خیلی زود رشته تحصیلی مورد علاقه خودش را انتخاب کند ولی در اسکاتلند به دانش‌آموز فرصت بیشتری برای انتخاب رشته تحصیلی داده می‌شد تا دانش‌آموز در این فرصت با رشته‌های مختلف آشنا شود و انتخاب درست‌تر و منطقی‌‎تری داشته باشد.

نتیجه هم کاملاً مشخص بود. احتمال اینکه دانش آموزان انگلیسی پس از پایان تحصیلی کلاً مسیر خودشان را تغییر دهند و کار و تحصیلشان هیچ ارتباطی با هم نداشته باشد خیلی بیشتر از دانش آموزان اسکاتلندی بود؛ زیرا دانش آموز اسکاتلندی در این مورد رشته‌های مختلف را دیده بود و انتخاب درست‌‎تری انجام می‌داد.

کاری که سیستم آموزشی انگلستان انجام می‌داد مانند این بود که پدر و مادر برای کودک خود همسر انتخاب کنند. در صورتی که پدر و مادر چنین کاری انجام دهند در واقع دارند برای کسی همسر انتخاب می‌کنند که هنوز شخصیتش شکل نگرفته است.

بنابراین آزمون و خطا در زندگی ما خیلی تأثیر دارد و به همین خاطر باید با آغوش باز به استقبال آزمون و خطا برویم و هیچ هراسی نداشته باشیم و هیچ‌گاه از گذشته خودمان شرمسار نباشیم. ما با شغل‌های مختلف، روابط اجتماعی مختلف، محیط‌های مختلف و غیره است که می‌توانیم رفته رفته خودمان را بشناسیم، بدانیم از خودمان و زندگی چه می‌خواهیم و به خودمان را اصلاح کنیم و در مسیر درست قرار بگیریم.

مدل آزمایش و یادگیری؛ جایگزین مدل برنامه‌ریزی و اجرا

در کتاب وسعت یا عمق از مخاطب خواسته می‌شود که گاهی به جای روش برنامه‌ریزی و اجرا یا همان Plan & Implemet بد نیست که از روش آزمایش و یادگیری یا Test & Learn استفاده کنیم. بعضی از افراد قبل از اینکه کاری انجام دهند حسابی نقشه می‌کشند تا از مشکلات احتمالی جلوگیری کنند و در نهایت کار را اجرا می‌کنند. کتاب گستره به ما می‌گوید که مدل آزمایش و یادگیری باعث می‌شود که ابتدا وارد یک کار شویم و در حین کار وقتی به مشکل بخوریم اشکالات موجود را حذف می‌کنیم تا به راه حل برسیم.

البته استفاده از مدل آزمون و یادگیری کار آسانی نیست و نیاز به یک فرهنگ‌سازی دارد. ما باید فرصت خطا کردن را به خودمان بدهیم و فکر نکنیم که هرگز حق نداریم اشتباه کنیم. البته این فرهنگ باید در جایگاه مصرف‌کننده هم وجود داشته باشد و نباید وقتی یک محصول خریداری می‌کنیم و کیفیت مورد نظر ما را ندارد، آن را برای همیشه کنار بگذاریم بلکه ممکن است آن برند هوشیار باشد و بتواند اشکالات را خیلی سریع اصلاح کند.

یادگیری کند و با فاصله اثر موثرتری به جای خواهد گذاشت.

یکی از درس‌های مهم کتاب گستره که می‌تواند برای معلمان و دست‌اندرکاران آموزش مفید باشد این است هر چه یادگیری آرام‌تر و بافاصله‌تر (چند روز بین یادگیری یک مفهوم فاصله بیفتد) باشد اثر این یادگیری موثرتر خواهد بود و مفاهیمی که فرد یاد گرفته است، دوام بیشتری خواهد داشت.

این کتاب مدارس ژاپنی را مثال می‌زند. در این مدارس در ابتدای کلاس یک مسئله بزرگ طرح می‌شود که این مسئله بخش‌های مختلفی دارد و یک مفهوم مهم و کلی در این مسئله مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

سپس معلم از دانش آموزان می‌خواهد که این مسئله را حل کنند و پاسخ خودشان را روی میز او بگذارند. این کار باعث می‌شود که ابتدا ذهن دانش آموزان با یک مفهوم کلنجار برود و اصطلاحاً کشتی بگیرد. سپس معلم در نیمه پایانی کلاس خودش به کمک بچه‌ها مسئله را حل می‌کند و مفاهیم را یکی پس از دیگری به دانش آموزان آموزش می‌دهد.

مزیت این روش آن است که ذهن تمامی افراد حاضر در کلاس در همان ابتدا آماده یادگیری می‌شود و وقتی معلم دارد مسئله را حل می‌کند دانش آموزان تشنه یادگیری هستند و می‌توانند او را همراهی کنند و مفهوم را به خوبی یاد بگیرند. حال اگر در هفته بعد هم معلم روی مفاهیم مشابه کار کند، این مفاهیم در ذهن دانش آموزان تثبیت می‌شود. به همین خاطر است که در عنوان بیان کردیم که یادگیری کندتر اثر بیشتر و ماندگارتری دارد.

اهمیت گستره در حل مسائل گوناگون

یکی از مسائل مهمی که نویسنده در کتاب گستره مطرح می‌کند این است که تحقیقات نشان داده است که وقتی یک بیمار با درد قفسه سینه به دکتر قلب مراجعه می‌کند، خیلی از دکترهای قلب خیلی سریع دستگاهی در بدن او قرار می‌دهند تا رگ‌های او را باز کند. در حالی که شاید مسئله، گرفتگی قلب نباشد.

این در حالی است که اگر پزشکان بتوانند گستره‌ای از راهکارها را یاد بگیرند تا بیهوده دستگاهی وارد بدن بیمار نکنند، خیلی بهتر است و جان بیمار را هم به خطر نمی‌اندازند. در هر زمینه‌ای این قانون صدق می‌کند و اگر متخصصان بتوانند گستره‌ای از توانمندی‌ها و راهکارها را فرابگیرند خیلی بهتر از این است که به مجموعه معدودی از  راه حل‌ها اکتفا کنند.

به طور کلی دیوید ابستین در کتاب وسعت یا عمق بیان میدارد که برای رسیدن به هدف راه های متعددی وجود دارد و تحقیقات نشان داده است که در بیشتر مواقع، افرادی که دوره تجربه اندوزی بیشتری داشته اند، انسان های موفق تری هستند. چون به طور کلی جنرالیست بودن، طرز فکر باز تری برای شخص میسازد.

برچسب ها: