یک برند تولیدی لبنیات که به کشورهای حاشیه خلیج فارس و عراق صادرات دارد، تصمیم می گیرد صادرات محصولاتش به آلمان را برای پیشرفت کسب و کار آزمایش کند. به همین منظور جلسه ای با حضور مدیران ارشد حوزه های مختلف شرکت اعم از بستنی، شیر، دوغ و … برگزار می کند. این جلسه با حضور یک تسهیلگر برگزار می شود تا مدیران بزرگی که فکر می کنند ما نیازی به صادرات به آلمان نداریم را قانع کند.
در واقع کار تسهیلگر سخت تر از چیزی است که به نظر می رسد. درست است که تمام مدیران با رهبر سازمان درباره استراتژی کلی صادرات به آلمان موافقت کرده اند اما این موافقت از آن دسته موافقت هایی است که منجر به عملیات نمی شود. هدف از این جلسه این بود که مدیران در اتاق اولویت هایی را برای بیست و چهار تا سی و شش ماه آینده تعیین کنند که استراتژی جهانی سازمان را گسترده تر کند.
سختی کار تسهیلگر
هدف کلی جلسه مشخص است: پیشرفت کسب و کار. اما اعضای جلسه همگی مدیران ارشد سازمان با برنامه های استراتژیک و بودجه های خاص خودشان هستند. در واقع آنها بخشی از یک شرکت بزرگ بودند، اما تا آن زمان فقط با نام واحدشان در شرکت به هم متصل می شدند. مدیران باید تحت یک مدل کار کنند که رهبر سازمان آن را استراتژی توسعه جهانی سازمان می نامد که در آن انتظار می رود همه زیرمجموعه های شرکت همکاری کنند،برای نیازهای مشتریان جدید راه حل پیدا کنند و به روش های جدید برای پاسخگویی به خواسته های مشتری برسند.
هدف تسهیل کننده آن روز این بود که پنج مدیر ارشد تلاش های خود را متحد کنند و به چند اولویت بزرگ رهبر در برنامه توسعه جهانی سازمان متعهد شوند.
من تسهیلگر آن جلسه بودم
می توانم بگویم آن روز یکی از سخت ترین روزهای زندگیم بود. رهبر آن سازمان زمانی که من را برای راهبری جلسه دعوت کرد به من گفت هدفشان پیشرفت کسب و کار است و حضور من در این جلسه به ایجاد استراتژی طراحی شده برای تغییر موقعیت شرکت در بازار اروپا و سوخت دادن به برنامه رشد جهانی شرکت منجر خواهد شد. پیشنهادی جذاب و چالش برانگیزی بود.
من می دانستم این جلسه مهارت های تسهیل من را گسترش خواهد داد چرا که در حالت عادی سخت است پنج نفر درباره موضوعی توافق کنند چه برسد به پنج مدیر ارشد سازمانی که هر کدام در حوزه کاری شان علاوه بر تخصصی که دارند، برنامه مجزای استراتژیکی دارند. از طرف دیگر مدیران این سازمان ها سالها به طور مستقل فعالیت کرده اند و متحد کردن تفکراتشان برای رقم زدن پیشرفت کسب و کار و توسعه جهانی محصولات آن کار هر کسی نبود.
با این حال، رهبر سازمان به من اطلاع داده بود که همه از ایده توسعه جهانی شرکت هیجان زده هستند. او گفت کار من فقط کمک به آنها برای پر کردن جای خالی با چند هدف کلیدی است. در واقع او موضوع جلسه و کاری که از من انتظار داشت را بسیار ساده جلوه داده بود.
تصمیم گرفتم خط شکن باشم
حدود چهل و هشت ساعت بعد، من در یک اتاق جلسه ایستاده بودم، به یک تخته با چند ایده ی کم رنگ که روی آن نوشته شده بود خیره شده بودم و به این فکر می کردم که در محاصره افرادی که خودشان را بزرگ می دانند و تمایلی به بزرگ تر شدن ندارند باید چکار کنم؟ نکته این بود که همه با ایده موافق بودند اما چون برای پیاده سازی نیاز به تعهد و متحد شدن بود، کسی پای کار نمی آمد.
تصمیم گرفتم در آن جلسه خط شکن باشم.
- خ: خوش بین بودم و در جلسه روی این تمرکز کردم که ما چه کار بزرگی را می توانیم انجام دهیم.
- ط: طراوتی را به همراه سر و صدای زیاد به جلسه آوردم که افراد در جلسه مشارکت کنند و ایده هایشان را بدهند تا در زمان ایده دادنشان تعهدی را به آنها بقبولانم.
- ش: شرم را کنار گذاشتم و جلسه را کاملا رو به جلو هدایت کردم، من وضعیت موجود را تشریح کردم و سعی کردم با ارائه اقداماتی که باید انجام شوند وضعیت موجود را به سمت پیشرفت در کسب و کار پیش ببرم.
- ک: کوهی بودم که محکم و متدبرانه چشم انداز سازمان را مطرح کردم و طبق چشم انداز تعهدشان را جلب کردم.
- ن: نیاز را جدی گرفتم، توجه ها را در جلسه به خلق محصول یا خدمتی که متناسب با نیاز مشتریان باشد متمرکز کردم.
این منطقی است که الهام بخش حرکت خط شکن من بود. حرکت خط شکن من منجر به پیشرفت کسب و کار شد.
ایلان ماسک هم یک خط شکن است.
در اواخر سال ۲۰۱۶، ایلان ماسک یک چشم انداز خط شکنانه را مطرح کرد. ایده او مبارزه با “ترافیک ویرانگر” در کالیفرنیا با یک سیستم تونل زیرزمینی بود که شهرهای بزرگ ایالت را به هم متصل می کرد. ایلان ماسک تصمیم گرفت زیر پارکینگ اسپیس ایکس به عنوان اثبات مفهوم مدنظرش حفاری را آغاز کند. شرکت ایلان ماسک این ایده را با ساخت تونلی ۴ کیلومتری نشان داد. اکنون آنها در حال تلاش برای جلب حمایت از شهرداری ها و اجرای این طرح در مقیاس بزرگ تر هستند.
هدف تلاش خط شکنانه ماسک اضافه کردن سومین جایگزین برای حمل و نقل زمینی با اجازه دادن به اتومبیل ها برای سفر زیر سطح زمین است. بعضی ها از این ایده هیجان زده اند. دیگران آن را به سخره می گیرند. اما باید دید در آینده پیشرفت کسب و کار و ایده ماسک خودش را چطور نشان می دهد.
سوالات نقطه زن
حالا برگردیم به اتاق مدیرانی که حاضر نبودند تعهدات بزرگی انجام دهند. من از مدیران چند سوال خط شکنانه پرسیدم. سوالاتی مثل:
- برای لحظه ای تصور کنید که شرکت در آلمان به گونه ای خوب کار کند که خبر صادرات محصولاتمان در تمام رسانه های تجاری جهان (ایران نه، جهان) به گونه ای بپیچد که مردم کشورهای دیگر هم درخواست محصولات ما را داشته باشند، احساستان در آن لحظه چیست؟ پیشرفت کسب و کار و حتی پیشرفت خودتان را می بینید؟
- اگر همه چیز به خوبی پیش برود، ما چند درصد از بازار لبنیات آلمان و پس از آن جهان را می توانیم از آن خودمان کنیم؟
- کدام رفتارها و فرایندهای موجودمان باید تغییر کنند تا این سطح از پیشرفت در کسب و کار را محقق کنیم؟
- اگر می خواهیم هیجان کارکنان را به حداکثر برسانیم، باید برنامه ها را برای رسیدن به چه نتایجی برنامه ریزی کنیم؟
- کدام مشکلات مشتری را می توانیم حل کنیم که تا این لحظه حتی آنها را ندیده ایم؟
- اگر بتوانیم این کار را با هم انجام دهیم، چه چیزهایی را به صورت فردی و گروهی می آموزیم؟
- اگر به احتمال یک درصد به خاطر غیرقانونی بودن کار، شکست خوردیم و همه مان به خاطر این شکست به زندان رفتیم، عکس العملمان چیست؟
این سوالات و سوالات دیگر به مدیران اجازه می داد تا از نحوه انجام کارها به شکل گذشته بگذرند و آنها را به چالش بکشند تا اولویت های خط شکنانه خود را ایجاد کنند و پیشرفت کسب و کار را محقق کنند.
شما ممکن است یک جلسه برنامه ریزی استراتژیک توسعه جهانی محصولات شرکتی را تسهیل نکنید یا سعی نکنید زیرساخت های حمل و نقل را در جامعه تنظیم کنید، اما این بدان معنا نیست که شما نمی توانید خط شکن باشید.
مجموعه پست های «چالش ۵ هفته ای رهبری» برداشت آزادی از کتابی با همین نام نوشته پاتریک لدین است. مفاهیمی که نویسنده اصلی قصد منتقل کردن آن را داشت در فضایی ایرانی و با داستان سازی ای که حاصل ذهن من هستند ویرایش شده است تا خوانندگان عزیز فضاسازی و ارتباط ذهنی راحت تری داشته باشند.
تکالیف عملیاتی برای خط شکن شدن
روز ۱۸: خط شکن باشید
تفکرات امروز:
برای پیشرفت کسب و کار باید خط شکن باشید. خط شکن بودن به سبک و سیاق زیر است:
- خ: خوش بین بودم و در جلسه روی این تمرکز کردم که ما چه کار بزرگی را می توانیم انجام دهیم.
- ط: طراوتی را به همراه سر و صدای زیاد به جلسه آوردم که افراد در جلسه مشارکت کنند و ایده هایشان را بدهند تا در زمان ایده دادنشان تعهدی را به آنها بقبولانم.
- ش: شرم را کنار گذاشتم و جلسه را کاملا رو به جلو هدایت کردم. من وضعیت موجود را تشریح کردم و سعی کردم با ارائه اقداماتی که باید انجام شوند وضعیت موجود را به سمت پیشرفت در کسب و کار پیش ببرم.
- ک: کوهی بودم که محکم و متدرانه چشم انداز سازمان را مطرح کردم و طبق چشم انداز تعهدشان را جلب کردم.
- ن: نیاز را جدی گرفتم، توجه ها را در جلسه به خلق محصول یا خدمتی که متناسب با نیاز مشتریان باشد متمرکز کردم.
سوالات امروز:
- به نظرتان اولویت های خط شکنانه شما در کسب و کارتان کدامند؟ این اولویت ها تا چه حد باعث پیشرفت کسب و کار شما می شوند؟
- چرا می خواهید این اولویت ها را انجام دهید؟ چطور می توانید اولویت ها را به کارهای محقق شده مبدل کنید؟
- آیا اولویت خط شکنانه شما، خوش بین، با طراوت، به دور از شرم، جلو برنده، محکم و مبتنی بر نیاز است؟
چالش امروز:
با کسی ارتباط برقرار کنید که فکر می کنید اولویت خط شکنانه ای را تعیین کرده و آن را محقق کرده است، اولویتی که همه ویژگی های خط شکنانه بودن را داشته باشد. از کسی که اولویت خط شکنانه را محقق کرده است بپرسید سخت ترین چیزی که با آن روبرو شده است را برایتان توصیف کند.
می خواهم به شما تبریک بگویم، شما تاکنون نیمی از چالش رهبری را طی کرده اید. هدف من این است که به شما کمک کنم به رهبر ایده آل سازمانتان تبدیل شوید. وقت گذاشتن برای تصور اینکه رهبر ایده آل در دنیای شما چه شکلی است می تواند همه چیز را تغییر دهد.