صبح شنبه در آخرین روزهای اسفندماه هوا عالی بود. تصمیم گرفتم در خانه تکانی به همسرم کمک کنم و آن روز سرکار نرفتم. ما کارهای زیادی را با هم انجام دادیم و تصمیم گرفتیم دکور خانه را برای عید تغییر دهیم. یک گلدان بزرگ حدود ۱۵ کیلوگرمی داشتیم که گیاه داخل آن بسیار زیبا بود. تصمیم گرفتیم گیاهان مرده را رها کنیم و فقط آن گلدان را در نشیمن خانه بگذاریم. من میخواستم نمایی از انتخاب عاقلانه در کسب و کار را با مقیاسی کوچک تر در فضای خانه به همسرم نشان بدهم. گلدان در حیاط خلوت بود و قرار شد من آن را به نشیمن منتقل کنم.

وقتی میخواستم گلدان را جابه جا کنم چهار انتخاب بد پشت سرهم داشتم که روزمان را خراب کرد.

آن چهار انتخاب بد

  • فراموش کردن این که گاهی حرکت آهسته بهتر از سریع است. من زمانی که می خواستم گلدان را جابه جا کنم، عجله کردم.
  • ترجیح دادن خودخواهی بر درخواست کمک از دیگران. لحظه اولی که گلدان را بلند کردم، متوجه شدم باید از کسی کمک بگیرم، اما غرورم به من چیز دیگری گفت.
  • مسابقه دادن زمانی که چراغ های زرد روشن شده بود. ۱۰ثانیه بعد از بلند کردن گلدان متوجه شدم که ممکن است در کسری از ثانیه گلدان از دستم بیافتد. من به جای اینکه گلدان را محکم تر بگیرم یا حداقل جای دستم را سفت کنم، تصمیم گرفتم سرعتم را بیشتر کنم و به سمت نشیمن خانه بدوم.
  • بیشتر کردن تلاش در یک کار از دست رفته. وقتی به نزدیک نشیمن رسیدم پایم به فرش گیر کرد و از ترس افتادن و شکستن گلدان، وضعیت بدی که در آن بودم را دو چندان کردم و سعی کردن گلدان را با دو دستم بالا بگیرم و در این حالت حواسم به خودم نبود.

خبر خوب: گلدان نشکست.

خبر بد: یکی از پاهایم پیچ خورد.

البته پیچ خوردن پام يک اتفاق بود، قطعا من قصد نداشتم گلدان را رها کنم و پایم را پیچ بخوره. اما این اتفاق ناشی از چهار انتخاب بد بود. من بقيه بعدازظهر را استراحت کردم و تا به خودم آمدم متوجه شدم باید استراحتی غیرمنتظره را تا سال نو تجربه کنم. این استراحت به من اجازه داد تا ارزیابی کنم که در اواخر اسفند چه اتفاقی افتاد. من متوجه شدم چقدر برای بسیاری از ما رایج است همانطور که داریم برای رهبری کردن افراد تلاش می کنیم، انتخاب های بد مشابهی داشته باشیم. انتخاب های بد باعث می شوند انتخاب عاقلانه در کسب و کار را از دست بدهیم.

فراموش کردن این که گاهی حرکت آهسته بهتر از سریع است

رهبران و سازمان ها سرعت را دوست دارند. حتی به آن پاداش می دهند. رهبران کارمندی که بیشتر از بقیه تلاش می کند را تحسین می کنند و دیگران را تشویق می کنند که سرعت خود را افزایش دهند. سازمان هایی که اولین محرک در یک صنعت هستند اغلب از سرعت ورودشان به بازار بهره مند می شوند. در بسیاری از موارد سرعت مهم است اما زمان هایی وجود دارد که کند شدن و درست کردن کارها در دراز مدت بسیار سریع تر و پرمنفعت تر خواهد بود. اجازه ندهید بی صبری توانایی تان را برای پیروزی در دراز مدت از بین ببرد.

رها کردن خودخواهی و درخواست کمک از دیگران

با وجود همه بحث ها در مورد همکاری و هم افزایی در محل کار، بسیاری از مردم سعی می کنند کارها را به تنهایی انجام دهند و سنگینی بار کسب و کار را به تنهایی بر دوششان حمل می کنند. منشا این رفتار دلایل متعددی دارد، نظیر تمایل به قهرمان بودن، درخواست های قبلی برای کمک که خوب پیش نرفته اند یا ترس از ضعیف به نظر رسیدن. منشا این رفتار هر چه باشد، خودخواهی یک نفر می تواند بر رشد و موفقیت بسیاری از افراد در سازمان تأثیر منفی بگذارد. تلاش برای تنها حمل کردن بار کسب و کار می تواند شما و سازمانتان را از پا دربیاورد.

مسابقه دادن زمانی که چراغ های زرد روشن شده بود

به نظرتان وقتی چراغ خیابان زرد می شود، بیشتر مردم چکار می کنند؟ سرعت می گیرند. همین اتفاق در سازمان ها هم می افتد. یک فروشنده احساس می کند که مشتری در مورد خرید تردید دارد. به جای صحبت درباره این تردید و حل کردن آن، او در روشنایی چراغ زرد سرعت می گیرد و فقط سعی می کند قرارداد امضا شود. در دراز مدت راه حل اشتباه است، مشتری ناراضی است و رابطه طولانی مدت آسیب دیده است. در نهایت رابطه مشتری قطع می شود.

یک کاندیدای شغلی نشانه های مختلفی را نشان می دهد که او برای این شغل مناسب نیست، اما سازمان به شدت به پر کردن این موقعیت نیاز دارد، بنابراین آنها چراغ های زرد را نادیده می گیرند و کاندیدای شغلی را استخدام می کنند. چند هفته بعد، همه در مورد تصمیم استخدام احساس نارضایتی می کنند. وضعیت هر روز برای جدایی فرد از سازمان وخیم و وخیم تر می شود.

بیشتر کردن تلاش در یک کار از دست رفته

بعضی وقت ها اصلا نباید چیزی شروع می شد، موضوعی که در جلسه ای یک ایده عالی به نظر می رسید به تلاشی تبدیل شده که همه می دانند باید متوقف شود. با این حال، سازمان زمان، انرژی و احساسات زیادی را روی پروژه سرمایه گذاری کرده است که هیچ کس نمی خواهد آن ها را کنار بگذارد. بنابراین ، فیل در اتاق بزرگتر و بزرگتر می شود. در نهایت، این فیل به قدری بزرگ می شود که لوازم موجود در دفتر را خراب می کند.

انتخاب عاقلانه در کسب و کار

مجموعه پست های «چالش ۵ هفته ای رهبری» برداشت آزادی از کتابی با همین نام نوشته پاتریک لدین است. مفاهیمی که نویسنده اصلی قصد منتقل کردن آن را داشت در فضایی ایرانی و با داستان سازی ای که حاصل ذهن من هستند ویرایش شده است تا خوانندگان عزیز فضاسازی و ارتباط ذهنی راحت تری داشته باشند.

چالش ۵ هفته ای رهبری

تکالیف عملیاتی برای انتخاب عاقلانه در کسب و کار

روز ۱۷: انتخاب عاقلانه در کسب و کار

تفکرات امروز:

مرز بین انتخاب بد و انتخاب خوب اغلب با کند کردن، درخواست کمک از دیگران و کنار گذاشتن خودخواهی تان مشخص می شود. برای داشتن انتخاب عاقلانه در کسب و کار باید مرز بین انتخاب خوب و بد برایتان روشن شود.

سوالات امروز:

  • آیا این چهار انتخاب بد را در تیمتان دیده اید؟ قبول دارید این انتخاب ها، انتخاب عاقلانه در کسب و کار برای شما نبوده اند؟
  • تاثیر انتخاب بدی که در سوال بالا ذکر کردید چه بود؟
  • به نظرتان بیشتر مستعد انجام کدام یک از چهار انتخاب بدی که امروز مطرح کردم، هستید؟ چرا؟

چالش امروز:

در طول روز، سعی کنید آگاهانه ارزیابی کنید چرا انتخاب هایی را انجام می دهید و چرا فکر می کنید آنها همان انتخاب عاقلانه در کسب و کار هستند. انجام این کار به شما کمک می کند حتی در کوچکترین موارد از تفکر خودتان آگاه تر باشید. پرسیدن سوالاتی مثل سوالات زیر می توانند به شما کمک کنند:

چرا اون کلمات رو در اون لحظه انتخاب کردم؟

چه چیزی باعث شد که من این غذا را در مقابل چیز دیگری بخورم؟

الان وقت و انرژي ام رو کجا ميذارم؟

Tags: