از روز اولی که تصمیم گرفتم وارد فضای بیزینسی شوم، می خواستم سازمانی خلاق و منعطف بسازم اما آن زمان اصول تفکر من با هم همخوانی نداشت. من می خواستم اعضای تیمم را کنترل کنم، آنها را چک کنم که در هر لحظه چه کار می کنند، بهره وری شان را بالاتر ببرم و به کمک آنها زودتر به نتایج برسم اما متوجه نبودم که تنها راه برای ساختن سازمانی خلاق و منعطف رها کردن در کسب و کار است.
رها کردن در کسب و کار
بعد از مدتی تصمیماتم را عوض کردم. به این رسیدم که من نمی خواهم کسی کارمند من باشد، نمی خواهم کسی را کنترل کنم و به دیگران امر و نهی کنم. من تصمیم گرفتم به جای مدیر تیم، رهبر تیم باشم و برای هر فردی متناسب با شخصیت و توانایی هایش یک بازی طراحی کنم که در آن بازی هر دو برنده باشیم. هم من و هم عضو تیمم.
پس، رها کردن در کسب و کار را تمرین کردم. از تصمیمم یک ماه نگذشته بود که تاثیر مثبت اتفاقات را دیدم. دیگر فشار حقوق بچه ها روی من نبود، چون کسی کارمند من نبود. از طرف دیگر اعضای تیمم اشتیاق بیشتری برای انجام کارهایشان داشتند، آنها خودشان کارشان را انتخاب می کردند، خودشان نتایج و KPI های لازم را تعیین می کردند و خودشان به آن می رسیدند. احساس می کردم هم من هم اعضای تیمم داریم با تمام وجودمان نفس می کشیم و زندگی متفاوتی را تجربه می کنیم تا اینکه عضو جدیدی به تیممان اضافه شد.
آن عضو جدید
عضو جدید تیممان از همه بزرگتر بود و میزان تخصص در کسب و کار به تخصص من نزدیک بود. او پیشنهاد داد طی یک بازه زمانی مشخص اعضای تیم را به شیوه ای که او می گوید کنترل کنیم. همه در ساعتی مقرر سر کار حاضر شوند، کارهای همه مشخص باشد و از پیش تعیین شده باشد، روی سیستم اعضای تیم برنامه ای برای کنترل فعالیتشان نصب کنیم و هر لحظه آنها را چک کنیم و توصیه هایی از این قبیل.
من به هیچ وجه موافق نبودم. مگر می شود؟ من این نوع از کنترل را به هیچ عنوان قبول نداشتم اما چون فکر می کردم باید به همه اعضای تیم فضای لازم را برای پیاده سازی ایده هایشان بدهم، علی رغم میل باطنی ام قبول کردم. کنترل کردن همانا و افت نتایج و روحیه اعضای تیم همانا. همه از برنامه کنترلی جدید و حتی از کسی که این پیشنهاد را داد متنفر بودند، میزان تعهد و ساعت کاری مفید اعضای تیم به قدری افت کرده بود که به آنی ترسیدم آنها را از دست بدهم.
به روال سابق برگشتیم، حتی رهاتر از قبل
بعد از امتحان کردن این شیوه خاص از کنترل، بیش از پیش به رها کردن در کسب و کار ایمان آوردم. سیاست های سازمان را حتی المقدور کاهش دادم. به اعضای تیم گفتم تنها چیزی که برای من مهم است محقق شدن اولویت های تیم است، انتخاب اینکه شما چطور این اولویت ها را محقق می کنید به عهده خودتان است. اعضای تیم من قادرند کارها را به روش خودشان و با خلاقیتی که دارند در تعداد ساعت دلخواهشان انجام دهند.
رها کردن در کسب و کار به شما کمک می کند علاوه بر تشویق خلاقیت و نوآوری در سازمان، تعهد اعضا نسبت به تیم و اولویت هایی که انتخاب کرده اند را انجام دهید. شما با رها کردن نه تنها از محقق شدن نتایج دور نمی شوید بلکه احتمالا سریع تر و با کیفیت بهتری به اولویت های تعیین شده خواهید رسید.
به عنوان یک رهبر، کار شما کنترل همه چیز نیست. تلاش برای کنترل همه چیز هم غیرواقعی است و هم نامطلوب. چرا نامطلوب؟ چون شما در تیم تان افرادی دارید که دارای استعدادهای شگفت انگیز، پتانسیل نامحدود و خلاقیت بی حد و حصر هستند. ارزش آنها نه از طریق کنترل، بلکه از طریق آزادی تحقق می یابد. کار شما به عنوان یک رهبر این است که همه چیز را رها کنید تا دیگران با پتانسیل های شخصی شان آزادنه در تیم شما بدرخشند.
مجموعه پست های «چالش ۵ هفته ای رهبری» برداشت آزادی از کتابی با همین نام نوشته پاتریک لدین است. مفاهیمی که نویسنده اصلی قصد منتقل کردن آن را داشت در فضایی ایرانی و با داستان سازی ای که حاصل ذهن من هستند ویرایش شده است تا خوانندگان عزیز فضاسازی و ارتباط ذهنی راحت تری داشته باشند.
تکالیف عملیاتی برای تمرین رها کردن در کسب و کار
روز ۲۶: رها کردن در کسب و کار
تفکرات امروز:
رهبری موثر رها کردن همه چیز به جای کنترل کردن آنها است.
سوالات امروز:
- آیا زمانی را تجربه کرده اید که یک رهبر کنترل گری را رها کند و به تیم اجازه دهد کنترل را به دست بگیرد؟ چه اتفاقی افتاد؟
- چطور می توانید بین رها کردن و کنترل کردن اعضای تیم تعادل برقرار کنید؟
چالش امروز:
یک چیز (بزرگ یا کوچک، کار یا پروژه یا استارتاپ خاصی) را که به آن چسبیده اید شناسایی کنید و آن را با واگذاری به شخصی که باید آن را اداره کند، رها کنید.